1-1-31- تفکر استراتژیک یا مدیریت استراتژیک ؟

به طور کلی نظریات مدیریت عمری یک صد ساله دارند.در طول این مدت نظریات حاصل از مطالعات میدانی همراه با نیازهای اجتماع بشری توسعه یافته اند، ضمن اینکه توانسته اند همدیگر را تکمیل کنند ومکمل همدیگر در تبیین را ه حل وپرداختن به ابعاد مشکل ساز نظریات قبلی بوده اند.

آنچه امروز تحت عنوان برنامه استراتژیک می شناسیم در دهه شصت توسعه یافت وتا قبل از آن به کل فرایند برنامه ریزی بلند مدت گفته می شد.البته اخیرا وجهی جدید از موضوع بنام تفکر استراتژیک به عنوان عاملی مکمل مورد توجه قرار گرفته است.

بررسی ادبیات استراتژی بیانگر پنج فاز مختلف در تکامل این پارادایم از جنگ جهانی دوم به بعد است. گلاک، کافمن، و والک(1980) سیر تکامل فرایند مدیریت استراتژیک را در چهار فاز تشریح کرده اند که فاز سوم آن طرح ریزی استراتژیک و فاز چهارم آن مدیریت استراتژیک بوده است. حال، با تکامل پارادایم از مدیریت استراتژیک دهه 1980 به شکل انعطاف پذیرتری از تفکر استراتژیک در دهه 1990، فاز پنجمی نیز قابل درک است (استیسی، 1993. هراکلیوس، 1998 ).

در محیطی که ویژگی آن پیچیدگی و تغییر مستمر است، گفته می شود که ظرفیت نوآوری و تفکر استراتژیک واگرا بسیار بیشتر از برنامه‌ریزی استراتژیک محافظه کارانه و همگرا، به عنوان هسته مرکزی خلق مزیت رقابتی به حساب می آیند. اما به نظر می رسد هم تفکر استراتژیک و هم برنامه ریزی استراتژیک هر دو نیاز امروزی سازمان ها باشند.

 

توجه: انتشار مطالب این سایت، در سایت های فروش الکترونیکی ممنوع است و در دیگر سایت ها بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد.

 

می خواهید بیشتر بدانید؟

دانلود کنید.

نیاز به مشاوره دارید؟ به پژوهش نیاز داری؟ نیاز علمی دیگری داری؟
با ما تماس بگیرید. با ما تماس بگیرید. نیاز خود را با ما در میان بگذارید

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟
نظری بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.